
مفاهیم نظام راهبری شرکتی
برای دستیابی به تعریفی جامع و کامل از نظام راهبری شرکتی لازم است به فرآیند طرح و تکوین این مفهوم بپردازیم. بررسی ادبیات موجود نشان میدهد، هیچ تعریف موردتوافق در مورد نظام راهبری شرکتی وجود ندارد. براساس کشوری که درنظر میگیریم ،تفاوتهای چشمگیری در تعریف وجود دارد. تعاریف موجود از نظام راهبری شرکتی دریک طیف قرارمی گیرند که دیدگاههای محدود دریک سو و دیدگاههای گسترده درسوی دیگر طیف میباشند. دردیدگاههای محدود، نظام راهبری شرکتی به رابطه شرکت و سهامداران محدود میشود.
این یک الگوی قدیمی است که در قالب تئوری نمایندگی بیان میشود. در آنسوی طیف ،نظام راهبری شرکتی را میتوان بهصورت یک شبکه از روابط دید که نهتنها بین شرکتها و مالکان آنها (سهامداران) ، بلکه بین یک شرکت وعده زیادی از ذینفعان ازجمله: کارکنان، مشتریان، فروشندگان، دارندگان اوراق قرضه و… وجود دارند. چنین دیدگاهی در قالب تئوری ذینفعان دیده میشود (حساس یگانه ، 1385،ص 101).
درادامه ،چند تعریف از نظام راهبری شرکتی ارائهشده است که از محدودترین ، و در عین حال توصیفکنندهترین، نقش اساسی نظام راهبری شرکتی آغاز میشود (گزارش کادبری) [1]، سپس به یک نگاه مالی که به موضوع روابط سهامداران و مدیریت تأکید دارد، اشاره (پارکینسون)و در انتها با تعریف گستردهتری پایان مییابد و پاسخگویی شرکتی را در برابر ذینفعان و جامعه در برمیگیرد (تری گر[2]،1984).
کادبری[3]،1992
◄سیستمی که با آن شرکتها هدایت و کنترل میشوند.
IFAC[4] ،2004
◄نظام راهبری شرکتی تعدادی مسئولیتها و شیوههای اعمالشده توسط هیأت مدیره و مدیران موظف باهدف مشخص کردن مسیر راهبردی است که تضمینکننده دستیابی به اهداف ، کنترل ریسکها بهطور مناسب و مصرف منابع، بهطور مسئولانه میباشد.
پارکینسون[5]،1994
◄نظام راهبری شرکتی عبارت است از فرآیند نظارت و کنترل برای تضمین اینکه مدیر شرکت مطابق با منافع سهامداران عمل میکند .
کتابچه نظام راهبری شرکتی بریتانیا ،1996
◄ رابطه بین سهامداران و شرکتهای آنان و روشی که سهامداران به کمک آن مدیران را به بهترین عملکرد تشویق میکنند (مثلاً با رأیگیری در مجامع عمومی و جلسات منظم با مدیر ارشد شرکتها).
کیزی ورایت[6]،1993
◄ساختارها ، فرآیندها ، فرهنگها و سیستمهایی که عملیات موفق سازمان را فراهم کنند.
مگینسون[7]،1994
◄ سامانه نظام راهبری شرکتی را میتوان مجموعه قوانین ، مقررات ،نهادها و روشهایی تعریف کرد که تعیین میکنند شرکتها چگونه و به نفع چه کسانی اداره میشوند .
تری کر[8]،1984
◄ نظام راهبری شرکتی مربوط به اداره عملیات شرکت نیست بلکه مربوط به هدایت بنگاه اقتصادی ، نظارت و کنترل اعمال مدیران اجرایی و پاسخگویی آنها به تمام ذینفعان شرکت میباشند ( حساس یگانه ، 1384 ،ص32)[9].
بهطورکلی تعاریف نظام راهبری شرکتی درمتون علمی دارای ویژگیهای مشترک و معینی هستند که یکی از آنها پاسخگویی است. تعاریف محدود نظام راهبری شرکتی متمرکز بر قابلیتهای سیستم قانونی یک کشور برای حفظ حقوق سهامداران اقلیت میباشند.این تعاریف بهطور اساسی برای مقایسهی بین کشوری مناسب هستند و قوانین هر کشور نقش تعیینکنندهای در سیستم نظام راهبری شرکتی دارد.
تعاریف گستردهتر نظام راهبری شرکتی بر سطح پاسخگویی وسیعتری نسبت به سهامداران و دیگر ذینفعان تأکید دارند و نشان میدهند که شرکتها در برابر کل جامعه ،نسلهای آینده و منابع طبیعی (محیطزیست) مسئولیت دارند. در این دیدگاه ، سیستم نظام راهبری شرکتی در حقیقت موانع و اهرمهای تعادل های درون سازمانی و برون سازمانی برای شرکتها است که تضمین میکند آنها مسئولیت خود را نسبت به تمام ذینفعان انجام دهند ودرتمام زمینه های فعالیت تجاری ، بهصورت مسئولانه عمل کنند.همچنین ، استدلال منطقی در این دیدگاه آن است که منافع سهامداران را فقط میتوان با در نظر گرفتن منافع ذینفعان برآورده کرد ،چون شرکتهایی که دربرابر تمام ذینفعان مسئول میباشند ،در دراز مدت موفق تر و با رونق تر هستند. شرکتها میتوانند ارزش آفرینی خود را در دراز مدت افزایش دهند و این کار را با انجام مسئولیت خود دربرابر تمام ذینفعان وبا بهینه سازی سیستم نظام راهبری خود میکنند ، این دیدگاه مورد تأیید اکثر متون علمی است .
تحقیقات تجربی (سالمون و سالمون ،2004 )[10] مؤید این دیدگاه است که عملکرد مالی شرکتها با اعمال حق مالکیت شرکتی آنها رابطه مثبتی دارد ومدیران بهتر، موجب نظام راهبری شرکتی بهتری میشوند و به ذینفعان خود توجه میکنند. همچنین ، مدیران بهتر شرکتها را مؤثرتر کنترل و بازده مالی بیشتری را تولید میکنند. منتقدان این دیدگاه بر این باورند که نظام راهبری شرکتی با تمرکز به ذینفعان ، موضوعی اخلاقی است. در دنیای واقعی بعید است که سوداگران و سرمایهگذاران به انجام اعمال اخلاقی، علاقهمند باشند مگر اینکه بازدههای مالی مناسبی از انجام این کار عایدشان شود (حساس یگانه، 1384، ص103).
[1] Cadbury Report
[2] Tricker,1984
[3] Kadbery,1992
[4] International Federation of Accountants
[5] Parkinson,1994
[6] Keasiy and Right
[7] Megginson
[8] Tricker,1984
[9] Accountability
[10] Solomon and Solpmon,2004
