آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

پَپِه-بی عرضه-پخمه-بی سر و زبان-خجالتی-ترسو

بابا ننه دار-خانواده دار-اصیل-صاحب نام و نشان

پوشال-چیزهای سبک-میان تهی و بی ارزش

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

زیر غربالی-دانه هایی که به مرغ و پرنده می دهند

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

دست به دست دادن-دست عروس را در دست داماد گذاشتن

از کیسه خوردن(از جیب خوردن)

پارو-زن پیر

خاک به سری-همبستری زن با شوهر

پِت پِت-بالا و پایین رفتن شعله ی چراغ

خواب آلود-آن که کاملن بیدار نشده است

حق-باج سبیل-رشوه

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

افطاری-خوراکی که برای گشودن روزه می‌پزند

خدا به سر شاهده-خدا بالای سر شاهد است

دخانیات-کشیدنی ها مانند توتون و تنباکو و مانند آن ها

چرخی-کبوتری که در آسمان معلق می زند-کسی که روی چرخ و گاری چیزی می فروشد

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

حرام خور-کسی که پای بند به حلال و حرام شرعی نیست-کم فروش-ربا خوار
چربیدن-برتر بودن-پیش بودن

ُک-ت منقار مرغ-تیزی سر چیزی

خیر ندیده-نفرینی است به معنی امیدوارم خیر نبیند

دو دل-مردد-بی تصمیم

رشته ها را پنبه کردن-کارهای انجام شده را به باد دادن

پشت بندی کردن-به انتظار غذا چیز مختصری خوردن

 

دانشگاهی-کسی که در دانشگاه کار می کند-اعضای هیات علمی

پشه را در هوا نعل زدن-در تیراندازی بسیار ورزیده بودن-بسیار زرنگ و فرصت طلب بودن

آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

زدُ وازد-زیر و رو کردن کالا و سوا کردن نوع به تر

دله بازی-رفتار آدم دله

تو دست و پا ریختن-فراوان بودن-همه جا بودن

به روز سگ افتادن-بدبخت و بیچاره شدن-به فلاکت افتادن

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

روغن زرد-روغن حیوانی

بی تفاوت-بی اعتنا

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

پر پری نشان دادن-کسی را فریب دادن و از راه به در بردن
رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

دو پولی-کالای بی ارزش

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

دله-هرزه-چشم چران-پرخور

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

(نزد کسبه) نخستین فروش بامداد
پیاله فروش-میخانه چی
زیر چاقی-مهارت
به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

حکیم فرموده-فرمان قاطع و لازم الاجرا
 

دیپلمه-کسی که دیپلم دارد

 

د ِ ؟-واقعن ؟-راستی ؟

 

جالباسی-کمد لباس-جا رختی

ته خانه-لوازم بی مصرف-بقایای اثاث خانه

روی هم ریختن-توطئه کردن برای پیش بردن کاری-توافق در امری-رابطه ی عاشقانه و جنسی با هم پیدا کردن

ذوق کردن-خوش حال شدن-شاد شدن

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

خرده فرمایش-فرمانی که از فرمانده ی نالایق و کوچک تر صادر شود-دستور بی جا

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

 

زهره دان-کیسه ی صفرا

زهر چشم-نگاه خشم آلود

چاله سیلابی-نگا. چاله خر کشی

براه-سازگار-اهل سازش-با گذشت

خر کسی از پل گذشتن-گره کار باز شدن-از گرفتاری خلاص شدن

بر پا شدن-ایجاد شدن

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

خیک کسی پر بودن-سیر بودن
انداختن توی هچل-دچار دردسر و ناراحتی کردن
الابختکی(اتفاقی، تصادفی)

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

بکُش-تا سر حد مرگ-بیش از حد توانایی

چَرچَر-اسباب عیش و عشرت

پینکی رفتن-چرت زدن

بده بستان-داد و ستد-معامله

پر پر زده-ور پریده-نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

چشم دیدن کسی را نداشتن-تاب دیدن موفقیت و خوشی کسی را نداشتن-از کسی بدش آمدن

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

تیک تیک-صدای جنبش عقربه ی ساعت

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

 

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

به هدر رفتن-تلف شدن-تباه شدن- از دست رفتن

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

 

جواب دوپهلو-جواب نامشخص و مبهم

این دست و آن دست کردن-وقت تلف کردن-وقت کشتن-به عقب انداختن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

 
از چشم افتادن-مورد بی مهری قرار گرفتن-بی‌اعتبار شدن

تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن

خربازار-شلوغ بازار-بی حساب و کتاب

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

آش و لاش-به‌کلی متلاشی‌شده-له‌ولورده

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

پر و پا قرص-دارای اعتقاد محکم-استوار

آب شدن قند توی دل(لذت بسیار بردن)

چِل بسم الله-لوحه ی کوچکی که در آن آیات قرآن می نوشتند و برای دفع چشم زخم بر گردن کودک می آویختند

تِلِک و پِلِک-رخت و وسائل ناچیز خانه

پِندِر-لوازم فرسوده و ناچیز و کم بها

جای کلاه سر آوردن-آن قدر ضعیف کش بودن که که اگر از او کلاه کسی را بخواهند سر او را به درگاه برد

آفتابگیر-جایی که آفتاب بر آن بتابد-سایبان-چتر آفتابی

پیش کردن گربه-راندن گربه

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)
از کاسه درآمده(بیرون‌زده، ورقلمبیده)

ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

بانی خیر-نیکوکار-کسی که اثر خیر از خود بجا گذاشته است

خاص و خرجی-ممتاز و معمولی
 

زار بودن کار کسی-پیچیده و دشوار بودن کار کسی

چادر سر کردن-چادر پوشیدن

ژرسه-نوعی پارچه ی نازک-نیم تنه ی بافته از نخ

تخته پوش کردن-پوشانیدن سقف و مانند آن با تخته

دله دزدی-عمل دله دزد

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

حرف شنو-سر به را-مطیع

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

از بن ناخن-ذخیره-بندگی-اطاعت

باز و ولنگ-گل و گشاد-بی نظم و ترتیب

دو برجی-کبوتری که در یک جا بند نمی شود

چیزی را در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و اعتبار اعلام کردن چیزی

با ریسمان کسی به چاه رفتن-با اعتماد به کسی به کاری دست زدن

اوقات‌تلخی-ترش‌رویی-عصبانیت

جریحه دار شدن-زخمی شدن-دل شکسته شدن-رنجیده شدن

خیره-بی شرم-پر رو
خیط کردن-نگا. خیت کردن
تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود
خاک به سر شدن-مصیبت زده شدن-داغ دیدن-از فدر و اعتبار افتادن

چوروکیده-پر چین و چوروک

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

جیغ و ویغ-داد و فریاد

ریگ تو کفش داشتن-خرده شیشه داشتن-رو راست نبودن-با شیله پیله بودن
ته جرعه-باقی مانده از نوشیدنی

پای کسی به سنگ آمدن-از سر بی تجربگی و خامی شکست خوردن

جمع کردن-گرد آوردن

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

پایاپای-خرید کالا با کالا-حساب کردن طلب های خود را به جای وام های گرفته

جنس بد بیخ ریش صاحبش-کالای بد به فروشنده اش باز می گردد

تق سرما شکستن- تک سرما شکستن

جیر جیر-سر و صدا-فریاد بی هوده-آواز گنجشک و برخی حشرات

این خاکدان-دنیا

خواب دیدن برای کسی-نقشه کشیدن برای استفاده یا کوبیدن کسی

دست فرمان-مهارت در رانندگی

خاک اره-ریزه های چوب که پس از اره کردن آن بر زمین می ریزد

حق الزحمه-دستمزد

رو دست زدن-فریب دادن-خام کردن
تو جوال رفتن با کسی-با کسی به مبارزه برخاستن

خشک کن-دستگاه گرفتن رطوبت و خشک کردن لباس و پارچه

بد ذات-بد نهاد-بد گوهر-بد جنس-خبیث

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

برادر زاده-فرزند برادر

پای کسی را از جایی بریدن-آمد و رفت کسی را از جایی قطع کردن

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

بی تفاوت-بی اعتنا

بساز-آدم سازگار-صبور

انگولک کردن(سر به سر گذاشتن، با انگشت به چیزی ور رفتن، انگشت رساندن)

رومیزی-منسوب به میز

آدم عوضی(کسی که ظاهرش با باطنش یکی نیست، بدطینت)

پا در هوا بودن-نامعلوم بودن تکلیف

آفتاب روی پشت بام جمع کردن-کاملا تنگدست بودن

دمپایی-کفش راحتی خانه

تیپ یکدیگر زدن-با هم دعوا کردن

بد تا کردن-بد رفتار کردن-بد معامله کردن

پدر آمرزیده-دعا یا خطابی برای آمرزیده شدن پدر کسی-پدرت

دیر فهم-کند ذهن-کودن

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

افتادن دست(از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن)

راه انداختن کار کسی-وسیله ی تسهیل انجام شدن کار کسی را فراهم کردن-رو به راه کردن کار کسی

بالا آمدن دل و روده-به حالت تهوع افتادن

جوخه ی آتش-جوخه ای که مامور تیراندازی است

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

تپلی-گرد و چاق

نیروی انجام کاری را داشتن

 

به تور زدن- به تور انداختن

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

اسباب زحمت-کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود

ختم گذاشتن-مجلس ترحیم گذاشتن

به زخم خود زدن-دردی را درمان کردن-گوشه ای از گرفتاری خود را سامان دادن

آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)

جوال رفتن با کسی-با کسی درافتادن

توی روغن بودن نان کسی-رونق داشتن کار و بار کسی

جاپایی برای خود باز کردن-خود را به جایی بند کردن

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

بزرگداشت-احترام-تکریم

اهل بیت-اهل خانه-خانواده

پای چیزی را جور کردن-وسیله ی انجام کاری را فراهم کردن

دست و بال-دور و بر-اطراف

دست نخورده-استفاده نشده-چنان که نهاده باشند

روز هفتاد هزار سال-روز قیامت

زیش ریش-تار تار-از هم جدا شده

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

چاشنی-آن چه که برای به تر کردن مزه ی غذا در آن می ریزند-آن چه که برای منفجر شدن در چیزی کار می گذارند

پُر کار-فعال-با پشتکار

رک گویی-صاف و پوست کنده حرف زدن

به غوره مویز شدن-آموزش ندیده و بی تجربه ادعا داشتن

به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

پیش خور-از پیش گرفتن حقوق مقرری

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

پَتی-لخت-برهنه

دهن بسته-حیوان

از ریش برداشتن، روی سبیل گذاشتن(کار غیرمنطقی و بی‌نتیجه کردن)

راسته چینی-چیدن ساده و آسان

به کله ی کسی افتادن-به سر کسی زدن-به وسوسه افتادن

دل فرو ریختن-سخت وحشت کردن-بسیار ترسیدن

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

ریش از دست کسی خلاص کردن-خود را رها کردن-در رفتن

زیرش زدن-زیر چیزی زدن

پاکاری-شغل پاکار

دماغ را بالا کشیدن-اظهار نارضایتی کردن

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

پا به ماه-آبستنی که در ماه آخر خود است

در عالم هپروت سیر کردن-دارای خیالات واهی بودن-کاملن بی خبر بودن
احدالناس(کسی، فردی)

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

 

پای کسی را گرفتن-زیانی به کسی وارد شدن

چال شدن-گود شدن-دفن شدن-در زیر خاک گذاشته شدن

در جا زدن-پاها را بدون راه رفتن به نوبت چپ و راست به زمین کوبیدن-ترقی نکردن

چوب علی موجود-چوب کج و معوج درویشان

تو سری خور-آدم زور شنو-خوار و زبون

بار-آنچه برای پختن در دیگ بریزند-اجاق

دلچرکی-ناخوشایندی-اکراه

تِر زدن-خراب کردن کار

خدا کند-ای کاش

ترکه-آدم باریک و بلند

حرف دو پهلو-نگا. حرف پهلودار

اصلاح(تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان)

تازه نفس-دارای نیروی مصرف نشده

چله ی کوچک-بیست روز میان هفدهم بهمن و پنجم اسفند

دیر کرد-تاخیر-تعویق

در پوست نگنجیدن از خوش حالی-از شادی سر از پا نشناختن-بسیار شاد بودن

خایه دستمال کردن-چاپلوسی کردن-منت کشیدن

پهلو فنگ-نگاه داشتن تفنگ به موازات و عمود بر زمین

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

داریه زدن-نواختن داریه-دایره زدن

جر و بحث کردن-مجادله را به درازا کشاندن

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن-تمایل شدید داشتن-به طمع افتادن

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

جوجه خروس-جوان تازه به دوران رسیده

ختم گرفتن-نگا. ختم گذاشتن

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

پنجول-پنجه ی گربه و مانند آن

آبی از کسی گرم نشدن(بهره‌ای از کسی نبردن)

خام طمع-پر طمع و حریص-پر توقع

توپ بستن به مال-حیف و میل کردن مال-ولخرجی کردن

چوبک-خرده های چوب که برای شستن لباس به کار می رود

 

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

درگذشت-مرگ

خاصه-هر چیز ممتاز و از جنس عالی

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

احتیاطی(نجس، ناپاک)

دَم باز-چاپلوس-متملق

رفیق بازی-زیاده روی در دوستی کردن

پرداخت کردن-صیقل دادن-جلا دادن

انداختن باد به غبغب(تکبر کردن، قیافه گرفتن)

چار طاق باز گذاشتن-کاملن باز گذاشتن

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

به تنگ آوردن-به ستوه آوردن-خسته کردن

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

در تاریکی روشنایی را پاییدن-به طور نهانی مراقب کسی یا چیزی بودن

چادر سر کردن-چادر پوشیدن
دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن

خوش آب و رنگ-سرخ و سفید چهره-زیبا و ملیح

آغا‌پنبه(زن بسیار سفیدرو، عروسک پنبه‌ای)

چاک دادن-شکافتن-پاره کردن

پشت سر کسی ایستادن-از کسی پشتیبانی کردن

تخته زدن-پنبه زدن

بزن قدش-دعوت به دست دادن برای نشان دادن توافق و همدلی

آدم بگو بخند(شیرین‌زبان و بذله‌گو)

آهن کهنه به حلوا دادن-معامله‌ی پرسود کردن

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

 
پی نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر خود باز کردن

خُل-آتش زیر خاکستر-خاک و کثافت

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

 

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

خاکشیر نبات-دوستی و رابطه ی نزدیک-سوابق آشنایی

بغل گرفتن-در آغوش گرفتن

در به در شدن-آواره شدن-بی خانمان شدن-جا و منزل مناسبی نداشتن

جفت جنین-جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن
پی جور شدن-دنبال نمودن-جستجو کردن

خریت-نادانی-حماقت

دست به ریش گرفتن-ضمانت و تعهد دادن

دستی دستی-به دست خود-آگاهانه-عمدی

پاره شدن چرت ب-ا امری نامنتظر روبرو شدن-جا خوردن

زده-صدمه دیده-سوراخ شده-خراب

حضوری-رو در رو

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن

راست رو-رو به رو-مقابل

از چشم کسی دیدن-کسی را مسئول چیزی دانستن

تار و مار-متفرق-پراکنده

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

تراشیده-نازک-قلمی-لاغر

آدم نچسب-کسی که جاذبه‌ای ندارد و علاقه دیگران را جلب نمی‌کند

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

جور-هم طراز-اخت-هم زبان

اشک تلخ(شراب، اشک عاشق)

بابا شمل-لوطی-داش مشدی

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن
ذلیل شدن-خوار و زبون شدن-بیچاره شدن

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

تنابنده-انسان-آدم-ضعیف ترین بنده ی خدا

بال بال زدن-بی قراری کردن-دل واپس بودن

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

خاکشیر مزاج-غلامباره-سازگار با هر جریانی

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

جز و ولز-نگا. جز و وز

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

پرت شدن حواس-از موضوع دور افتادن

خُردمُرد-شکسته و ریزه میزه

ازراه‌نرسیده(در همان لحظه‌ی رسیدن، به مجرد ورود)

دست و پای خود را جمع کردن-ترسیدن و مواظب گفتار و کردار خود شدن

خیابان گرد-بی کاره-ولگرد

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن

 

از دهان مار بیرون آمدن-هیچ کجی در کسی نبودن-راست بودن

به حساب-مثلا-یعنی

آلبالو گیلاس چیدن-نگاه کردن و ندیدن
بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

آفتابه برداشتن(دست به آب رساندن، پابرهنه وسط حرف کسی دویدن)

دنده چاق کردن-سرعت گرفتن به هنگام رانندگی

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

چموش-سرکش-یکدنده

از نان خوردن افتادن-نان کسی آجر شدن

پیش افتادن-جلو زدن-سبقت گرفتن

تلمبار- تل انبار

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

زدن به قدش-دست دادن به شیوه جاهلی که با صدا همراه است و هنگام رسیدن به توافق در انجام کاری گویند

خش افتادن-خراش افتادن

رعیت داری کردن-حراست کردن از زیردستان-مورد نوازش و محبت قرار دادن زیردستان

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

آبِ خشک(آب بسته)

چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

پُر توپ-خشمگین

بچاپ بچاپ-اوج سوء استفاده و دزدی

بی چشم و رو-ناسپاس-حق ناشناس-ناشکر

جفت و جلا-تکاپو و تلاش-دوز و کلک
جالباسی-کمد لباس-جا رختی

چفت-چسیده-تنگ-زنجیر در

دست به دست کردن-تردید کردن-کوتاهی کردن-وقت کشتن

پیشمرگ-فدایی-کسی که برای مرگ پیشقدم می شود

دقه-دقیقه

چندش شدن-حالت چندش دست دادن

پا به پا کردن-مردد بودن-درنگ کردن

با محبت-زود جوش و مهربان

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن

یکی دیگر از مطالب سایت :
خط پخت پیتزا چیست؟ سه مورد از ضروری ترین وسایل پخت پیتزا

 

دل و جگر زلیخا-تکه تکه-پاره پاره

دبش-گس-دارای مزه ی ترش و گزنده

تنه زدن-با تنه به کسی ضربه زدن

خرده شیشه داشتن جنس کسی-بدحنس بودن-آب زیرکاه بودن

تخم دو زرده-چیز بسیار عزیز و گرامی

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

 

بریز و بپاش-دم و دستگاه-خرج بسیار

تف به روی تو-زهی بی شرم که تویی

بد چشم-شور چشم-آن که چشم زخم برساند-مردی که به زنان نامحرم با شهوت بنگرد

حاجی ارزانی-گران فروش

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

 

پوزه ی کسی را به خاک مالیدن-کسی را شکست دادن

دنبال نخود سیاه فرستادن کسی-کسی را از سر وا کردن-به دنبال چیزی واهی فرستادن

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

از سر دست(کار یا سخنی که فورا و بدون تامل بکنند یا بگویند)

پرس و جو کردن-پرسیدن-خبر گرفتن

آسمان به ابرو پوشیدن-پنهان ساختن امر آشکار

 
بلند شدن زیر سر کسی-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

بند آوردن-متوقف کردن

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

پابوسی-زیارت

آقبانو-نوعی پارچه‌ی نخی نازک

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

تنبل خان-تن پرور

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

چاچول-حقه باز-شارلاتان

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

 

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

خداحافظی کردن-به درود گفتن

زیر سبیل گذاشتن-تحمل کردن-به روی خود نیاوردن

خلیلی-نوعی غل و زنجیر-نوعی انگور

بیسار-فلان

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

راه بندان-حالت بسته بودن راه-قطع رفت و آمد

ژوکر-آدم همه فن حریف

از کار در آمدن-آزموده شدن-نتیجه دادن

از حال رفتن(بی‌حال شدن، غش کردن)

جوغ-جوی آب

دوا خور-معتاد به الکل

دُنگ-سهم-حصه

درآوردن دلی از عزا-پس از مدت ها گرسنگی غذای مفصل و مطبوعی خوردن-به خوشی و راحتی ساعتی را گذراندن

دوسیه-پرونده

از بیخ گوش کسی گذشتن(در برابر خطری قرار گرفتن و آسیب ندیدن)

دانه کردن-دانه های میوه ای را جدا کردن-پراکنده کردن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

پادرختی-میوه های خراب شده که خود از درخت می افتند

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

دهن کسی گرم بودن-خوش سخن و مجلس آرا بودن

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

آفتاب‌نشین کردن کسی(کسی را از هستی ساقط کردن، خانه‌خراب کردن)

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان

از زیر سنگ در آوردن(چیزی را هر چند نایاب و تهیه‌اش دشوار باشد به دست آوردن)

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

از ریش کسی دست برداشتن(کسی را به حال خود گذاشتن)

بیعار-کسی که شرم و ننگ نمی شناسد و از سرزنش شرمنده نمی شود

چشم و دل کسی دویدن-حریص بودن

جفتک زن-لگد زن
تخم مرغ کسی زرده نداشتن-حقه باز بودن
روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

پا سوخته ی کسی شدن-عاشق کسی شدن-زیان بردن به علت دوستی با کسی

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

پیش و پس کار را نگاه کردن-جوانب کار را سنجیدن

حرف از دهن کسی قاپیدن-سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)
باغ وحش-جایی برای نگهداری انواع حیوانات غیر اهلی
خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

خدا به دور-پناه بر خدا

جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

خانه به دوشی-بی خانمانی-آوارگی

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

استخوان‌فروش(ستایشگر آبا و اجداد)

حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن
 

دردسر تراشیدن-ایجاد زحمت و گرفتاری کردن

راه پله-آن بخش از ساختمان که در آن پله ها طبقات را به یکدیگر می پیوندد

زانویی-زانو

خان خانم ها-محترم ترین خانم ها-بیش تر به دختر بچه گفته می شود

تریش-پارچه یا پوست بلند و باریک

زپرتو-ضعیف-بی دوام

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

تسویه حساب-تلافی-پاک کردن دل خوری

روی باد هوا بودن-سست و بی پایه بودن

به پای کسی زحمت کشیدن-برای کسی زحمت کشیدن

 

دست خالی بودن-تهی دست بودن-بی چیز بودن

چادر رختخواب-چادر شب-پارچه ای که رختخواب را در آن می پیچند

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

چای خانه-محلی که وسایل چای را در آن جا می گذارند-قهوه خانه

اصل‌ کاری-مهم‌ترین چیز یا شخص

دانه دانه-یک یک

پولکی-آن که پول را دوست دارد-آن که رشوه می گیرد-آن چه که با گرفتن پول انجام گیرد

از تک و تا نینداختن خود-از رو نرفتن-جا نزدن-خود را نباختن

حق و حساب دادن-رشوه دادن-آجیل دادن

تزریقات-بخش ویژه ی تزریق آمپول

ارزانی(بخشیدن، دادن)

خاکشیر یخ مال-خاکشیر که با یخ سایند تا حوب سرد شود و به بیمار دهند تا اسهالش قطع شود

راه خود را کشیدن و رفتن-بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن

پُرز دادن-روی آتش گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن

چیلک دان-چینه دان

پُک زدن-هر بار کشیدن سیکار و چپق و از این قبیل با نفس عمیق

چار چنگولی-سفت و محکم-با دست ها و پا ها

با خدا-خداشناس-مومن

خاک به دهنم-زبانم لال

پس گردنی-زدن با کف دست به پشت گردن کسی

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

آب خنک خوردن(به زندان افتادن)

 

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

جارچی گری کردن-دهن لقی کردن-خبری را منتشر کردن

آلاپلنگی-مثل پوست پلنگ-گل باقالی

 

پاپی شدن کسی-به کسی ایراد گرفتن-کسی را اذیت کردن

رو شویی-ظرف یا دستگاهی که برای شستن دست و صورت نصب می کنند

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

جَستن چشم-پریدن پلک چشم

بوق کسی را زدن-از مقام افتادن-از دور خارج شدن

چیزیش شدن-رازی در دل داشتن-حال غیر عادی داشتن

زیر سر کسی بودن-مسئول کاری بودن-در کاری دست داشتن

اخت شدن با کسی-مانوس شدن با کسی

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

چراغ دستی-چراغ قابل حمل با دست

از بی‌کاری مگس پراندن-بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

احدالناس-کسی-فردی

تاب خوردن-بازی کردن با تاب-پیچ و خم برداشتن

انداختن پشت گوش(سهل‌انگاری کردن، دیر انجام دادن، کوتاهی کردن)

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

خاطر جمع-مطمئن

جا-رختخواب-بستر

حساب باز کردن-افتتاح حساب بانکی

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

تخم شر-مردم آزار- شرور

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند
دم ِ بخت-دختری که به سن ازدواج رسیده است

پیداش شدن- آفتابی شدن-ظاهر شدن

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

اشتباه لپی-اشتباه لفظی

 

جمع کردن-گرد آوردن

 
داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

بی قواره-بد شکل

آدم دو قازی-شخص بی‌سروپای بی‌ارزش

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن
دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز

آویزان کسی شدن(طفیلی کسی شدن)

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

دربست-یک جا-به طور کامل-به طور کلی

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

خواب از سر کسی پریدن-نگا. پریدن خواب از سر کسی

حالا نه و کی-از دست ندادن فرصت-غنیمت شمردن فرصت

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

آخر و عاقبت(نتیجه‌ی خوب)

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

تحت الشعاع قرار دادن-زیر نفوذ و تاثیر قرار دادن

پهلو گرفتن کشتی-به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی

زُل-خیره

آینه‌ی زانو-برآمدگی زانو

خاله در هم-همیشه نگران-همیشه اخم کرده

پس دیدن هوا-اوضاع را نامساعد دیدن-احساس خطر کردن

دو لَتی-در دو لنگه ای

تن زدن-سرپیچیدن-نپذیرفتن

آمدکار(شگون، فال نیک، خجستگی)

اختر شمردن(شب‌بیداری)

رک حرف زدن-بدون پروا و ملاحظه حرف زدن-صریح و روشن سخن گفتن

در دل آمدن-به دل برات شدن-به خاطر خطور کردن-احساس واقعه ای خوب یا بد کردن

زر ورق-کاغذ نازک و شفاف و زنگی

دهن کجی کردن-ادا و شکلک در آوردن برای مسخره کردن-بی اعتنایی کردن
تمرگیدن-با تحقیر و خشونت نشستن
رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

آن سفر-آن بار-آن دفعه

دلبخواهی-دلبخواه

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

دوره ی آخرالزمان-روزگار آشفته و پر ظلم و فساد

ذکر گفتن-پی در پی دعا خواندن

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

از زور پسی(از روی ناچاری، اجبارن)

دهنه ی کسی را کشیدن-جلو حرف زدن کسی را گرفتن

جالباسی-کمد لباس-جا رختی

باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

چلک بازی-بازی الک دولک

خاک کردن-دفن کردن-در گور نهادن-پشت حریف را در کشتی به زمین رساندن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن(به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن)

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

ادب شدن-فهمیدن-با تنبیه عاقل شدن-تجربه آموختن-آدم شدن

چقال-مهمل بقال

به تنگ آمدن-به ستوه آمدن-خسته شدن

بامبول در آوردن-حقه و کلک زدن

حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

رو آمدن-به جایی رسیدن-ترقی کردن-ثروتمند شدن

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

بنگی-معتاد به حشیش

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

چرکمُرد-پر چرک و کثیف

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

این سفر(این بار)

در و تخته به هم خوردن-متناسب هم بودن-لایق هم بودن-با هم جور بودن

بلا گردان-چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

پایش افتادن- پادادن و پا افتادن

اسباب‌کشی-نقل اثاثه از خانه‌ای به خانه‌ی دیگر

دل کسی را آب کردن-به اوج تمنا رساندن-بسیار مشتاق کردن-بی تاب کردن

زاهرو-دالان-سرسرا

چای دان-جای نگهداشتن چای خشک

 

رفتگر-سپور-آشغالی

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

زالو-آدم سمج

 

تخته پوست انداختن-زمانی دراز نزد کسی ماندن-کنگر خوردن و لنگر انداختن

دو رویی-تزویر-عدم صمیمیت

استخوان خرد (نرم) کردن(با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن، دود چراغ خوردن)

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

بابت-مورد-زمینه-موضوع

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه

خاله قدومه-نگا. خاله سوسکه

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

چَک-سیلی-کشید

رده-حرف زشت یا نامربوط

دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند

زبان بسته-برای تحقیر به آدم های بی عرضه یا کم آزار گفته می شود

در آوردن تقلید-ادای کسی را در آوردن-مسخره کردن

آب از آتش برآوردن-کار محال کردن

احتیاطی-نجس-ناپاک
رنگ شدن-گول خوردن

تخم چیزی ورافتادن-ریشه کن شدن

اسم شب-کلمه‌ی رمز برای عبور به هنگام شب

بد شیر-متقلب-بد جنس

تخته بند شدن-زمین گیر شدن-ناتوان از حرکت اعضای بدن شدن

دق مرگ-دق کش

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

 

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

حقه به کار زدن-نگا. حقه به کار بردن

دلداری دادن-تسلی دادن

بَهمان-فلان

پیله کردن به کسی-با مزاحمت اصرار و پافشاری کردن به کسی-پاپی کسی شدن

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

ریغ افتادن-اسهال گرفتن-به تر و ور افتادن

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

پای کسی نشستن-در انتظار وصل کسی بودن

تنوری-پخته شده در تنور

تنگ بودن قافیه-مشکل بودن کار

راپرتچی-گزارش دهنده

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

ادب‌خانه-مستراح-طهارت‌خانه

ز ِله شدن-به تنگ آمدن-عاجز شدن-به ستوه آمدن

ارزیاب(کسی که بها و ارزش پولی چیزی را تعیین می‌کند)

ار زبان کسی-از قول کسی

بخت-شانس-اقبال-شوهر

از صرافت چیزی افتادن(از انجام کاری منصرف شدن)

انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)

آتش زیر پا داشتن-بی‌قرار بودن

زیادی کردن-زاید بودن-غیر لازم بودن

خون جگر-رنج بسیار-غم فراوان

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

حاجی ارزانی-گران فروش
روی آب نشستن-سوار قایق یا کشتی شدن

چوب به آستین کسی کردن-به سختی تنبیه کردن-به سزای عمل رساندن

 

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

جزوه دان-آن چه که دفترچه و کتابچه را در آن می گذارند

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

 
بی سکه-بی اعتبار

دروازه بان-محافظ دروازه در فوتبال-گلز

تنقل انداختن-جا خوش کردن-پلاس شدن

رد کسی را گرفتن-از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته
پَخ-مسطح-بی ژرفا

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

بافتنی-جامه ای که با دست بافته شده باشد

پیش قسط-پرداختِ پیش از آغاز قسط بندی

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

خوشمزگی-شوخی کردن-بذله گفتن

 

تک و توک-به ندرت-کمی

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

تزریقات چی-کسی که کارش تزریق آمپول است

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

به توپ بستن-باران گلوله ی توپ بر جایی ریختن

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

حاجی لک لک-لک لک-شخص بلند قد

راه راه-دارای خطوط موازی

آش دهن‌سوز-هر چیز مطلوب و پسندیده

خاور زمین-قاره ی آسیا

روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

کسی را اذیت و آزار کردن

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

خیکی-آدم چاق و فربه

حالی شدن-فهمیدن-درک کردن

پول چایی-انعام-بخشش

پول چایی-انعام-بخشش

پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر

جیره-سهم معین

زناشویی-ازدواج-همسر اختیار کردن

چیزی را به کسی زهرمار کردن-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

خیسیده-چیزی که آب در آن نفوذ کرده است

 

چشم باباقوری-نابینا-کور

دو پولی-کالای بی ارزش

چاله میدانی-صفت آدم های بی ادب و بی فرهنگ

اهل نشست(تارک دنیا، گوشه‌نشین)
آب و رنگ(طراوت و شادابی)

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند

بچه بازی-لواط-کارهای کودکانه-ساده انگاشتن کار

پِتل پُرت-بیان عامیانه ی پترزبورگ-جای بسیار دور

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

آرتیست‌بازی-انجام کارهای غیرعادی

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

دو دل-مردد-بی تصمیم

اَخ (به زبان کودکان)(بد، بدطعم)

حرف-سخن-گفتار-کلام

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

چل و یک منبر روشن کردن-چهل و یک شمع نذری در چهل و یک مجلس روضه خوانی

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

تیز بازار-بازار گرم و پر مشتری

زیر پای کسی را جارو کردن-سبب اخراج کسی از کاری یا جایی شدن

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

حضوری-رو در رو

دم کوتوله-کوتاه قامت-چیز کوچک

از خدا بی‌خبر-ظالم-نابه‌کار

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

 

ریش پروفسوری-ریشی که فقط روی چانه یلند شده است

تیشه به ریشه ی کسی یا چیزی زدن-قصد نابودی کسی را داشتن

درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

بی وقت-نابهنگام-بی موقع

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

بی سر و پا-پست-فرومایه

حق شناس-سپاس گزار

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

آتشخوار-ظالم-حرام‌خوار

از بز حرام‌زاده‌تر(سخت‌گریز و حیله‌گر)

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

تخم پس انداختن-بچه ساختن-بچه به دنیا آوردن

چرب کردن سبیل-رشوه دادن-حق السکوت دادن

راه پیدا کردن-جستن راه حل برای مشکل-به نحوی در جایی وارد شدن

چندش شدن-حالت چندش دست دادن
استخوان ترکاندن-رشد ناگهانی اندام پس از رسیدن به سن بلوغ

زدن به تور-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

جوشکار-کسی که قطعات فلزی را به هم جوش می دهد

از دور دستی برآتش داشتن(آشنایی سطحی و ناکافی با چیزی داشتن)

چشم زهره-ترس

خوش خیال-آن که به دل بد راه نمی دهد-بی خیال

آهوی مانده گرفتن(بی‌انصافی کردن، عاجزکشی کردن)

دُم عَلم کردن-اظهار وجود کردن-حالت تعرض به خود گرفتن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

حواله ی روی یخ-نگا. حواله ی سر خرمن